ساعت ویکتوریا

نام:
ايميل:
سايت:
   
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
  
  
 


سلام

سپاس از حسن توجه شما، آنچه فرموديد در باب پاره دلهايي که نگاشتم ، خاطرم را برد در لسان صديقي عزيز که از جمله شعرا بودند و هستند و تکيه بر اين لفظ داشتند خطاب به حافظ ( رضوان الله تعالي عليه ) :

شاعر که نيستم سر اين بيت ها فقط

دارم اداي شعر تو را درمي آورم

فلذا لطف و مهر شما شامل حال گرديد و از اين بابت شکري است بر ذمه ي ما در برابر خداي متعال. در پناه اهلبيت باشيد انشاءالله.

پاسخ

حُسنت به اتفاقِ ملاحت، جهان گرفت آري، به اتفاق، جهان مي‌توان گرفت افشاي راز خلوتيان خواست کرد شمع شکر خدا، که سرِّ دلش در زبان گرفت زين آتش نهفته که در سينه من است خورشيد شعله‌ايست که در آسمان گرفت مي‌خواست گُل که دم زند از رنگ و بوي دوست از غيرت صبا نفسش در دهان گرفت آسوده بر کنار، چو پرگار مي‌شدم دوران، چو نقطه، عاقبتم در ميان گرفت آن روز شوقِ ساغرِ مِي خِرمَنم بسوخت کآتش ز عکسِ عارضِ ساقي در آن گرفت خواهم شدن به کوي مغان آستين فشان زين فتنه‌ها که دامن آخِرزمان گرفت مِي خور! که هر که آخر کار جهان بديد از غم سبک برآمد و رَطل گران گرفت بر برگِ گُل، به خونِ شقايق نوشته‌اند: «کآن کس که پخته شد مي چون ارغوان گرفت» حافظ! چو آب لطف ز نظم تو مي‌چکد حاسد چگونه نکته تواند بر آن گرفت؟