سفارش تبلیغ
صبا ویژن

باید عرض کنم این بند، مطلع نوحه ی پایینی بود

 

 که برای ماه محرم تنظیم شده بود.

 

به مناسبت چهلمین روز فاجعه ی منا

 

تقدیم حضورتان می گردد:

 

 

ماه غمده مضاعف غم اولدی

 

غرق ماتم هامی عالم اولدی

 

حاجیلار جان ویروبلر مناده

 

ماتم اوستن بیزه ماتم اولدی

 

شاه عطشان کیمی کربلاده

 

تشنه لب جان ویروبلر مناده

 

باعثین خوار ایدر روح زهرا

 

ریشه سیندن ویرار بو سراده

...

هدیه به روح همه ی جان باختگان فاجعه ی منا

و به نیت سقوط آل سعود صلواتی مرحمت بفرمایید.

 




تاریخ : دوشنبه 94/8/11 | 4:45 عصر | نویسنده : | نظر

شعر آل سقوط،آل سعود موذی

بیوردی رهبریم بیزه رموزی


سعودی ابله لر اولوبدی موذی


غدیریده ایستیک ای شیعه لر


ایلیه الله بو جهادی روزی


---


آل سقوط!آل سعود موذی!


می رسد آن روز که لب بدوزی


شیعه بسازد حرمی در بقیع


تو در درک تا به ابد بسوزی


اکبر پورآقا




تاریخ : پنج شنبه 94/7/9 | 11:6 صبح | نویسنده : | نظر

قِتالُ السُّعودی عَلَینَاالأمَل

اذنُ مِن وِلایَت عَلَیهِم أجَل

قتال السعودی علینالامل

کجاست سعدی ببیند این جماعت را

 

به جان آدمیت این خیانت را

 

نشان ننگ و عار و هر کثافت را

 

خباثت را جنایت را سفاهت را

 

که اینها ریشه ی جهل و عنود است

 

که اینها پیشه ی آل سعود است

 

کدام خادم شما خود خیانتگرید

 

کدام خادم شما خود ستم پرورید

 

کدام خادم شما از عدو بدترید

 

به کید و خباثت ز شیطان سرید

 

به رمی جمر به خود بنگرید

 

که بر روح شیطان شما پیکرید

 

چو اجدادتان، نیکتان می کشید

 

چو اجدادتان، بی کران می کشید

 

چو اجدادتان، میهمان می کشید

 

چو اجدادتان، تشنگان می کشید

 

شما بی هویت ترین اسفلید

 

سعودی و بی ریشه اید،چون یزید

 

دعا می کنم رهبر اذنم دهد

 

سلاح عدو کش به دستم نهد

 

به حول خداوند بیت و بلد

 

زمین را کنم بر شما چون لحد

 

قتال السعودی علینا الامل

 

اذنُ مِن ولایت عَلیهم اجل

 

اکبر پورآقا




تاریخ : سه شنبه 94/7/7 | 11:17 صبح | نویسنده : | نظر

دیروز عصر در پاسخ پیامکی یکی از عزیران در خصوص

 

جنایت و فاجعه ی منا چند بیتی فی البداهه نوشته بودم که با

 

 اندکی اضافات تقدیم حضورتان می شود.

    

حجاج خدا

  

کودکی زار زنان خیره به در می گرید

  

مادری مویه کنان بهر پسر می گرید

 

دختری چشم خود دوخته بر عکس پدر

 

مضطرب هم نگران بهر پدر، می گرید

 

همسری دست به دامان خداوند شده

 

گم شده دارد و شب تا به سحر می گرید

 

زین جنایت که روا گشت به حجاج خدا

 

هم فلک نالد و هم شمس و قمر می گرید

 

مفتی اعظمشان گفت: قضا و قدر است!!!

 

پس چرا نزد قضا قِسم و قَدَر می گرید

  

خوش به حال آن کسی جان به خدا نذر دهد

  

 کز عروج و غم او چشم قَدَر می گرید

  

وقت رفتن چو تو را حرز ابالفضل دادم

  

بهر تو بیرق و مشک و چشم تر می گرید

  

خاطرم یاد خداحافظی آخر توست

  

چشم من دست خودش نیست اگر می گرید

  

  

عصر و آدینه و دلتنگی مولای غریب

 

بنگر ای عصر به یارم، چه قدر می گرید؟!

 

نیست روزی چو غروب دهم کرب و بلا

 

خواهری سوخته دل، در پی سر می گرید

 

اکبر پورآقا

 




تاریخ : شنبه 94/7/4 | 1:16 عصر | نویسنده : | نظر




  • paper | فروش لینک ارزان | بک لینک رایگان
  • آکوا - مصطفی | فروش رپرتاژ آگهی