ماه مهمانی
بس که به جان فکنده ام حجاب ها
گشته دلم خسته ی اضطراب ها
حاصل من حال خراب من است
بس که دلم رفت پی سرا ب ها
شهره شدم به عشق جانان ولی
گشت دلم در پی ناصواب ها
وای دلم وای دلم وایِ تو!
کاش شود خانه ی تو خراب ها
کاش تو هم محفل جان می شدی
پُر ز تولای فَلک جناب ها
کاش تو هم خانه ی او می شدی
عاریِ از ریب و ریا، حباب ها
حال که مهمان شده اند متقین
ای دل من گوشه ی عزلت گزین
این سفر بنده ی ربانی است
این سفر سحاب رحمانی است
این کرم و مرحمت حضرت
بنده نواز، ایزد سبحانی است
این که زمین روشن و گیرا شده
فرصت عیش است که مهمانی است
عالم و آدم همه دعوت شدند
لیک خوش آن بنده که یزدانی است
عیش بود بیش بر آن کس که او
چشم و دلش پر نم و بارانی است
خیز دلم! وقت غیاث آمده..
..ذکر لبم شاه خراسانی است
شمس شموس همه عالم رضاست
تکیه ی من، صحت حالم رضاست
اکبر پورآقا
تاریخ : چهارشنبه 93/4/11 | 10:3 صبح | نویسنده : | نظر
.: Weblog Themes By Pichak :.