بهانه
باید بنا کنم امشب بهانه ای
شعری، قصیده غزل یا ترانه ای
تا سجع و وزن و ردیفم مَثل شود
با عشق و قافیه سازم فسانه ای
بانگی برآرم و جان را صدا زنم
آنسان که بشنوَدم هر کرانه ای
گویم عزیز و صاحب این زمانه را
هستم فقیر و گدای شبانه ای
من هر چه هستم و دارم ز خوان توست
جانی دوباره بده چون اعانه ای
گم کرده راهم و غافل ز قول خود
یا نقشه ای بفرست یا نشانه ای
تنها تویی که مسیری به سوی دوست
ای آنکه مظهر ذات یگانه ای
هر آن و لحظه به عالم نوا شده
تنها تو منجی و صاحب زمانه ای
عمری گذشت و تمامی تباه شد
حاصل سیاهی و جرم و گناه شد
آقا بیا و شریعت پیاده کن
عشاق را راهی راه و جاده کن
دنیا برای منتظران چون معادله است
آقا بیا و حل معما تو ساده کن
به به از این خماری و ای وایِ دوریت
ساقی بیا و شرابی به باده کن
صفّینیان به صفند. مرتضی بیا!
بازار دشمن دون را کسادِ کن
شد در حصار عدو قبر عمه هات
با ذوالفقار بیا، ره گشاده کن
مولا نگر جفای عدو را، دگر بیا
احقاق حق کن و حق را اعاده کن
ای دست جمله خلایق به دامنت
تا روز واقعه لعنت به دشمنت
آقا قیام ایله آل پرچمون اله
ایلردی گوئلوموز ایستور اوگون گَله
گَل ذوالفقاریله مولا قیام ایچون
شاید بیرآز آناوون قلبی دینجله
دنیا دولوبدی سپاه یزیدیله
بیر یا حسینیله دنیانی سیلکَلَه
ظاهرده چوخلاری یول گوزلیور ولی
باطنده غفلته دل باغلیور هَلَه
باخ هم عراقه هم یمنه دادَه گَل
آل سعود دَد منشی قانینه بَلَه
شمر و سنان گِنه طغیان ایدوبدولر
عشاقه امر ایله تا گوزلرین دَلَه
کفاری، مهدی آدی وحشته سالور
مهدی دئمه دئنن کفاره زلزله
اکبر پورآقا
.: Weblog Themes By Pichak :.