موج و آفتاب..
موج بود و موج بود و موج بود
تیرگیِ آسمان در اوج بود
موج بود و موج غم موج گناه
موج گمراهی و بیراه و تباه
موج تزویر و ریا و موج کین
وسوسه از سوی جنس مشرکین
موج بود و موج کوتاه و بلند
موج مَهرو بود و گیسوها کمند
موج بود و موج آز و آرزو
موج عُمر و انتظاراتم از او
موج قدرت موج شهرت موج اوج
فوق فوق و روی و روی و اوج اوج
موج لذت موج شهوت موج مال
موج دارایی و مکنت موج حال
موج پَست پُست و هم جاه و مقام
موج جلب کسوت هر احترام!
موج، موج حیله و نیرنگ بود
آسمان در تیرگی یکرنگ بود
از پس امواج و سیلاب فزون
آفتابی ناگهان آمد برون
آفتابی که سیاهی را شکست
آمد و در جان و در قلبم نشست
آفتاب از جنس خالق، مَرد مَرد
آفتابی که خدا را جلوه کرد
آفتابی که ریاها را شکست
یک تنه در قلب دنیایی نشست
آفتابی هم زلال و هم نجیب
بنده اما مظهر امّن یجیب
آفتابی آمد و شد نور عین
روشنایی داده او بر نشأتین
ناگهان ورد دلم شد یا حسین
کیست این آفتاب؟ آقا حسین
اکبر پورآقا
.: Weblog Themes By Pichak :.