راستش را بگو!
به بهانه آغاز پخش سریال راستش را بگواز شبکه ی اول سیما:
راستش را بگوی آقای آهنج روایت بسیاری از جوانان این مرز و بوم است که هر وقت دخترک آدامس فروشی را در مترو یا چهاراه ها می بینند قلبشان به درد می آید.روایت بسیاری از جوانانی است که بعضی وقت ها با مشاهده ی بانوان بسیار آرایش کرده و بد حجاب و رنگارنگ آرزو می کردند که ..
روایت بسیاری از جوانانی است که می خواهند کاری از پیش ببرند و اعتیاد را ریشه کن کنند اما نمی توانند! اصلا ظاهرا نمی شود که کاری بکنند!روایت بسیاری از جوانانی است که آرزو دارند کاش می شد مجبور نباشند دروغ بشنوند یا دروغ بگویند!
بازمانده های عزیز جنگ تحمیلی نیز که در این سریال بسیار عالی پردازش شده اند خیلی با سایر تصاویرذهنی و واقعی ما از آنها تفاوت ندارند و کاملا واقع بینانه به تصویر کشیده شده اند.بازمانده هایی که با سن و سال اندکشان همه ی موهای سر و صورتشان سپید شده .صد البته سپیدی موی ایشان بر چهره ی جوانسالشان همان نشانه ی دلسوزی آنهاست.نشانه ی رنجی است که به قول شهید باکری آنها را از دیگر گروه های رفته و بازگشته متمایز کرده و رنج و درد ماندنشان را به معرض نمایش گذاشته است.رنج و دردی که هیچ کسی جز خود آنها توان حس و تاب آن را نخواهد داشت.همان هایی که بعضی از ما جوانان حرمت آن جوانمردها را بعضا و خدای ناکرده شکسته و علیرغم درک بالای آنها از ما و همسالان ما آنها را اصلا درک نکرده ایم.
باید عرض کنم آقای آهنج! تا کنون یکدله با علیرضا هر شب در متروی تهران در کنار مردم بودیم. نه!البته ما قریب به سی سال است که در کنار مردم هستیم. صبح ها وقت بارش برف و پای پیاده، علیرغم تاخیر برای حضور در محل کار به پیرمردهای محله مان کمک کرده ایم.برای دخترکان گدا یا دستفروش مترو و خیابان های محله هایمان اشک ها ریخته ایم .و ..جان کلام اینکه ما علیرضای قصه ی شما و دغدغه هایش را در جامعه مان احساس کرده ایم.دروغ هایی که مجبوریم بگوییم و انجام دهیم.دروغ هایی که مجبوریم ببینیم و بشنویم و در عین صحت و سقم به باور ظاهری برسانیم.
کارگردان ارزشمند میهن اسلامی عزیزم! تمامی گفته های شما را تا قسمت نهم این سریال با جان و دل لمس کرده و می فهمیم، اما امیدواریم تا پایان سریال دست کم ابتدایی ترین راه کارهای پیشنهادی را برای پرسش های سریال راستش را بگو فراهم آورید.هر چند تردید و تشکیک، نیمی از راه یقین و اطمینان است!پس به همراه همه ی جوانان کشور به خواسته ی شما یعنی عدم نقد پیش از هنگام احترام گذاشته و نقد سریال را به پایان آن موکول می نماییم و با جان و دل و نه از باب تفریح و وقت گذرانی، بلکه از حیث افزایش بینش و آگاهی به تماشای آن می نشینیم.
( در قسمت نهم سریال، چند لحظه مادر شهیدی به تصویر کشیده شد که فرزندش جاوید الاثر شده بود و چه صبورانه ، اما مادرانه در لحظه ی افطار بر سر مزار شهیدان با یاد فرزندش نذر افطاری توزیع می کرد.)به همین بهانه یادی از جوانمردانی کنیم که بی هیچ ادعایی رفتند و هیچ اثری از آنها نماندحتی مادرهایشان بر سر مزارهای خالی ای که فقط نماد مزار را دارند برای مولودهای دردانه شان، همان هایی که در زیر علامت های هیات های محرم، با عشق حسین (علیه السلام ) شیرشان داده بودند و برای سلامتیشان نذر به گهواره های علی اصغر دسته های عزادار بسته بودند، همان کودکانی که وقتی زمین می خوردند یا علی گفتن را یادشان می دادند و دستشان را به امید عصای پیری خویش می گرفتند ، همان جوانمردانی که در دامان پر مهر پدران و مادران راست گویی را یاد گرفتند و در راه راست رفتند تا به راستی جاودانه رسیدند.تنها می توان گفت:
دست مریزاد جوانمردان راستگو
.: Weblog Themes By Pichak :.