زود پرپر شدی گلم!!!

به بهانه ی درگذشت پسرخاله و دوست عزیزم اصغر هاشمی.

 اولین خاطره ای که از تو یادم میاد روزیه که با هم برای مراسم ختم مادر بزرگ همسرم فعالیت می کردیم. اون روز با هم رفتیم محل کارت.یادم میاد می گفتی قصد داری یه ماشین برای خودت بخری و .. ! شکایت هایی هم داشتی.
راستی خیلی دلم می خواد الآن بدونم احوالت چطوره! اما امیدوارم لااقل به خاطر زیارت کربلایی که مشرف شده بودی خود سالار شهیدان (علیه السلام) دستگیر و مددکارت باشه انشاالله.
این رو می نویسم تا یادم بمونه دنیا صیغه ی برادری و قسم یاوری با کسی یاد نکرده.
توی غسالخونه بهشت بی بی سکینه وقتی غسال ها شستشوت می دادند برادرت دل مارو خیلی آتیش زد.واقعا مرگ جوان مصیبت عظیمیه.خصوصا وقتی که دو تا بچه ی قد و نیم قد داشته باشه.
خیلی حرفها توی دلم دارم اما ترجیح میدم خیلی از اونها رو همونجا نگه دارم. اما باید بگم وقتی تو رو به نزدیکی های غسالخونه آوردند احساس می کردم اونجایی و داری سعی می کنی به دور و بری هات بفهمونی الآن بیشتر از ناله و گریه ی اونها به ذکر و دعاشون احتیاج داری. خدا رو شکر همون طوری هم شد و ما تو مسیر غسالخونه تا محل دفنت چند بار تو رو زمین گذاشتیم و با ذکر یا حسین برات دعا کردیم.پسر عموت بیشتر از بقیه مقید بود به اینکه تو مسیر عجله نباید کرد.
و تو وارد قبر شدی..
هنوز صدا و لحن شیرینت توی گوشمه. انگار از همه خداحافظی کردی.اما با بچه هات یه طور دیگه...هنوز نوای عاشقات که در سوگ تو ندبه می کردند توی گوشمه. مثل : "زود پرپر شدی گلم" یا  "اگر یه کم نامهربون بودی دلم اینقدر نمی سوخت مهربونم"..... یه حرفی هست که آقای دولابی خدابیامرز میزد و اون اینکه خاک کربلا به همه ی درد ها و مصیبت ها می گه چیه؟ چرا اینقدر ناله می کنید؟ مگه شما مثل من سر بریده دیدید؟ مگه شما هم مثل من دست های بریده دیدید؟ ...
راستی تو کتاب سیاحت غرب خوانده بودم می تونی به خانوادت سر بزنی و براشون دعا کنی. براشون از خداوند متعال صبر مسالت کن که خیلی این روزها به صبراحتیاج دارند.
            امیدوارم حضرت باب الحوائج ابوالفضل علیه السلام مددکارت باشه.




تاریخ : چهارشنبه 91/11/25 | 11:8 صبح | نویسنده : | نظر


  • paper | فروش لینک ارزان | بک لینک رایگان
  • آکوا - مصطفی | فروش رپرتاژ آگهی