سفارش تبلیغ
صبا ویژن

گفتگوی صمیمی با سید شهیدان اهل قلم ، شهید سید مرتضی آوینی

مقاله ی ذیل چند پرسش از سوالات امروزی است که از حضور سید شهیدان اهل قلم شهید سید مرتضی آوینی سوال شده است: (علامت خط تیره سوال و علامت نقطه پاسخ می باشد.)

-     امیدواریم این همه شرمندگی و سرافکندگی ما از حضور شما، توان این گفتگو را به ما دهد یا به عبارت دیگر بتوانیم جرعه ای از فیوضات سرشارتان با بضاعت خویش نوش کنیم؛ تا لااقل اندکی سرمستی که شما بارها مشاهده ی آن را در میان دانش آموختگان مدرسه ی عشق به رخ همگان کشیده بودید،حاصل شود.

·     "عالم محضر شهداست، اما کو محرمی که این حضور را دریابد و در برابر این خلأ ظاهری  خود را نبازد؟ زمان می‌گذرد و مکان‌ها فرو می‌شکنند، اما حقایق باقی هستند."1

-     آقا سید مرتضی ، شما در جبهه و جنگ و در یک کلام در میان رزمندگان چه یافتید که تمامی دانش سرشارتان ، قلم شیوا و پرمغزتان و در یک کلام زندگی گهربارتان را در آن صرف نمودید ؟

-     "ما از این موهبت برخوردار بودیم که انسان دیدیم. ما یافتیم آنچه را که دیگران نیافتند. ما همه‌ی افق‌های معنوی انسانیت را در شهدا تجربه کردیم. ما ایثار را  دیدیم که چگونه تمثل می‌یابد؛ عشق را هم، امید را هم، زهد را هم، شجاعت را هم،  کرامت را هم، عزت را هم، شوق را هم، و همه‌ی آنچه را که دیگران جز در مقام لفظ  شنیدند، ما به چشم دیدیم. ما دیدیم که چگونه کرامات انسانی در عرصه‌ی مبارزه به  فعلیت می‌رسند. ما معنای جهاد اصغر و اکبر را درک کردیم. آنچه را که عرفای دلسوخته حتی بر سرِ دار نیافتند، ما در شب‌های عملیات آزمودیم. ما فرشتگان را دیدیم که چه سان عروج و نزول دارند. ما عرش را دیدیم. ما زمزمه‌ی جویبارهای بهشت را شنیدیم. از  مائده‌های بهشتی تناول کردیم و بر سر سفره‌ی حضرت ابراهیم نشستیم. ما در رکاب امام  حسین جنگیدیم. ما بی‌وفایی کوفیان را جبران کردیم."2

-     شما عمری را در بین افرادی گذرانده اید که آسودگی خیال بالش زیر سرشان و راحتی و سبکبالی روح زیر انداز خوابشان بوده؛ به نظر شما علت آسودگی آنها و عدم آسودگی ما در چیست؟

·     "مردمان این روزگار سخت از مرگ می ترسند. اما حقیقت آن است که زندگی انسان با مرگ در  آمیخته است و بقایش با فنا. پیش از ما میلیاردها نفر بر روی این کره ی خاکی زیسته  اند و پس از ما نیز. مرگ آغاز حیاتی دیگر است؛ حیاتی که دیگر با فنا و مرگ  در آمیخته نیست. حیاتی بی مرگ و مطلق. زندگی این عالم در میان دو عدم معنا می گیرد؛  عالم پس از مرگ همان عالم پیش از تولد است و انسان در بین این دو عدم فرصت زیستندارد. زندگی دنیا با مرگ در آمیخته است؛ روشنایی هایش با تاریکی، شادی هایش با رنج،خنده هایش با گریه، پیروزی هایش با شکست، زیبایی هایش با زشتی، جوانی اش با پیری وبالاخره وجودش با عدم.حقیقت این عالم فنا است و انسان را نه برای فنا، که برای بقا آفریده اند: «دلهاتان را از دنیا بیرونکنید، پیش از آنکه بدن های شما را از آن بیرون ببرند."3

-    علت اصلی مراجعه ی امروز ما به شما شخص «محسن مخملباف» و فیلم های اخیر او یعنی «سکس و فلسفه» و «باغبان» است . می خواستیم نظرتان را در خصوص ایشان و فیلم هایش دوباره مرور کنیم.

·    "مسئله‌ی مخملباف از «دستفروش»به بعد، فقر و عدالت بوده است بی‌آنکه جواب را پیدا کند، و آدمی مثل او هرگز به جواب نخواهد رسید. شکاک است، اما این شک را مقدمه‌ی رسیدن به یقین و بعد هم قطعیت و قاطعیت قرار نمی‌دهد. فقط شک می‌کند و دیگران را به شک می‌اندازد و بعد هم رهایشان می‌کند، چرا که خودش هم به جواب نرسیده است."4

-        یعنی حتی نمی توان برای تفریح و سرگرمی هم به فیلم های مخملباف نگاه کرد؟

·    "وقتی که به سینمای مخملباف می‌روی باید قبول کنی که یک ساعت و نیم از زندگی‌ات را در یک فضای آکنده از بدخلقی، عصبانیت، ظاهرگرایی، تردید، نیهیلیسم مزمنِ بدخیم، سیاه‌اندیشی، سرگردانی و عوامفریبی سر کنی. اشکال کار اینجاست که وقتی کسی به اینجا می‌رسد باز هم هیچ‌چیز مانع از آن نیست که امکانات سینما در اختیارش قرار بگیرد و فیلم بسازد، فیلم اکران عمومی پیدا کند و آدم‌های بسیاری فیلم را تماشا کنند و بیماری‌های فیلمساز به آن کسانی که آمادگی دارند سرایت کند و مگر نه اینکه آقای مخملباف خودشان بارها گفته بودند که فیلم، کارگردان را لو می‌دهد؟"5

-    شما در خصوص فیلم های «فرماندار» ، «نوبت عاشقی» و «شب های زاینده رود» مخملباف هم نظراتی داشتید. آیا ممکن است چند جمله ی کوتاه در ارتباط با آن بفرمایید؟

·    "«فرماندار» بسیار سردرگم تر از هامون است.و این سردرگمی صفت ذاتی «روشنفکر بازی» است. وقتی یک سیرابی فروش معاون فرمانداری می شود و یک کاسه بشقابی رئیس جمهور، معلوم است که کار به کجا می کشد. مقصود از رئیس جمهور کاسه بشقابی، شهید رجایی است و آدم در می ماند که مگر قرار نبود داستان در زمان بنی صدر اتفاق بیفتد؟!کسی که بر سر عدالت مشکل دارد باید بداند که پای عقل او در مسئله‌ی جبر و اختیار می‌لنگد؛ بگذریم از آنکه اصلاً جای مباحثه و حل مسائل فلسفی در سینما نیست. کسی تا به قطعیت نرسیده است نباید فیلم بسازد و اگر هم فیلم می‌سازد تا طرح مسئله کند، باید داستانی را طراحی کند که در طول آن، در متن وقایع و ارتباط میان افراد، این مسئله وجود پیدا کند. از زبان قاضی فیلم «نوبت عاشقی» می‌شنویم که: «قضاوت به درد کسی می‌خورد که به نتایج عمل مجرم‌ فکر می‌کند نه به دلایلش.» و درست خود آقای مخملباف هم به همین درد مبتلاست."6

-        معروفیت مخملباف و اقبال از او به فیلم دستفروش باز می گردد. لطفا در این باره نقطه نظراتتان را بیان فرمایید.

·    "از فیلم «دستفروش» به بعد، مخملباف فیلم را وسیله‌ی «شعار دادن» ساخت و به‌به و چه‌چه‌های جناح روشنفکران نیز اجازه نداد که او به حقیقتِ کاری که انجام می‌دهد واقف شود. این معروفیت و هیاهو، نوعی ورم بود که بالأخره می‌خوابید. جایی که ورم می‌کند، بادکنکی که باد می‌شود، ظاهراً چاق می‌شود و رشد می‌کند، غافل از آنکه در درون چیزی جز باد ندارد و بالأخره خواهد ترکید. از همان موقع همه‌ی ما نگران او بودیم، اما فضای آشفته‌ی ژورنالیسم و انتلکتوئلیسم اجازه نمی‌داد که واقعیت را درک کند. آن فیلم «دستفروش» ـ آینه‌ی نابه‌خود مخملباف ـ نشان می‌داد که دیگر میان او و تفکر دینی هیچ پیوندی نمانده است و هرچه هست به تلنگری فرو خواهد ریخت و آقای مخملباف نیز در پرتگاهی خواهد افتاد که بسیاری دیگر فرو غلطیده بودند. و البته در عمق این پرتگاه، آغوشی شیطانی هم باز است که بازماندگان از قافله‌ی حق را می‌بلعد. آنچه که باعث می‌شد تا ما علی‌رغم آگاهیمان از تحولات فکری و درونی او سکوت کنیم همان ملاحظاتی بود که امروز ما را وا داشته است تا با تفکر او به مقابله برخیزیم." 7

-    مخملباف در 1384 فیلمی تحت عنوان «سکس و فلسفه» را ساخت. اثری که مورد توجه جشنواره‌های اروپایی و آمریکایی به این فیلمساز شد. سکس و فلسفه به گفته خود مخملباف روایتگر چهار زنی است که در چهار مرحله مختلف، از تکامل مفهوم عشق در زندگی تجربه زنانه، شامل دوره معصومیت عاشقانه، دور انتقام‌های عاشقانه، دوره غرقه شدن در مسایل جنسی و فراموشی عشق و دوران پختگی و غمگینانه و بازآفرینی عشق به سر می‌برند. حضرتعالی این رویکرد مخملباف را چگونه ارزیابی می نمایید؟

·    "آنچه که به آنان این جرأت را بخشیده یکی تفرقه‌ی حاکم در میان ماست و دیگر، وجود افرادی چون مخملباف که به حریم‌هایی که روزی به آن اعتقاد داشته‌اند وفادار نمانده‌اند... مخالفان سیاسی داخلی و خارجی، این کارگردان را به عنوان «یک فرد حزب‌اللهی که از عقاید خویش برگشته است» می‌شناسند و به همین دلیل در هنگام نمایش فیلم‌های او، درست در نقاطی که نیشی سیاسی به نظام می‌زند، تماشاگران جشنواره‌ای هم کف می‌زنند."8

-        به نظر شما علت بازگشت مخملباف از مسیر چه بود؟چگونه یک انقلابی مبدل به یک ضد انقلابی می شود؟

·    "در جامعه‌ای که «جبر موقعیت و شرایط» بسیاری از جوانان کشور را وا داشت تا خود را برای آزادی فدا کنند، «جبر همان موقعیت و شرایط» بچه مسلمان دیگری را هم وا داشت تا خط بطلان بر هرچه داشت بکشد و در صف اصحاب هربرت مارکز و پوپر از لیبرالیسم جنسی دفاع کند! به راستی از «جبر محیط» چه کارها که برنمی‌آید! "9

-    اثر جدید مخملباف «باغبان» است. که در حیفا ( یکی از شهر های اسرائیل ) فیلمبرداری شده. فیلمی که بدون شک ماموریتش پاک نشان دادن اندیشه فرقه بهائیت و دوست نشان دادن تفکر صهیونیستی است.خود مخملباف هم که به بهانه ی نمایش باغبان در جشنواره ی اورشلیم در اسراییل به سر می برد خطاب به اسراییلی ها گفته که من شما را دوست دارم. وی در عین حال به خاطر آنچه «بدتر شدن وضع خواند» گفت: لطفاً به ایران حمله نکنید. این راه حل نیست. مخملباف در ادامه اظهارات عجیب خود خواستار حمایت اسرائیل از نیروهای دموکرات ایرانی شد! ظاهرا او در توضیح موضوع فیلم خود (باغبان) با بیان اینکه «مذهبی نیستم»، گفته: من پیروان بهائیت را در این فیلم انتخاب کرده ام زیرا آنان دارای رویکردی هستند که می تواند برای پیروان دیگر ادیان نمونه باشد!10

·    "خب حالا با اطمینان می توان گفت دوره ی مخملباف به پایان رسیده است، دوره ای که به اعتقاد من هرگز آغاز نشد چون او هیچگاه فیلمساز نخواهد شد. آقای مخملباف هنوز در مرحله‌ی «شک» است و خلاف آنچه وانمود می‌شود هیچ‌چیز برای گفتن ندارد. فیلم ساختن برای او نوعی اظهار وجود است و هیچ غایت دیگری را در نظر ندارد. خانه‌تکانی هم نکرده است و فقط در شک خویش عمیق‌تر و عمیق‌تر شده است، اما باز هم حاضر به اعتراف به این حقیقت، لااقل در نزد خویش نیست. او باید روی به صداقت بیاورد تا نجات یابد.انسان در فیلم‌های مخملباف موجودی بی‌هویت، سرگشته، کور و حیوان‌صفت است و میان پرسوناژهای او با زندگی واقعی هیچ نسبتی نیست. او همه چیز را برای دستیابی به مطامعی خاص، آن‌سان که خود می‌خواهد شکل می‌دهد، اما از آنجا که هنوز خود به قطعیت نرسیده است، فیلم‌هایش نیز تجسم شکاکیت بی‌انتهای او هستند."11

توضیح: با مطالعه ی خبری در خصوص محسن مخملباف و اظهارات عجیب و غریب وی در سرزمین های اشغالی با قصد قرب،گامی ناچیز در راه سید شهیدان اهل قلم برداشتم و سوالاتی را در این رابطه با ایشان مطرح ساختم که پاسخ های شهید سید مرتضی آوینی استخراج شده از منابع ذیل الذکر در زیر هر سوال درج شده است.روحش شاد ، دشمنش خوار و راهش مستدام باد.

الا انهم هم السفهاء و لکن لا یعلمون(13بقره)

اکبر پورآقا 22 تیر1392

*منابع و مآخذ:

- مقالات سید شهیدان اهل قلم از سایت آوینی(1،2،3)

- نظر شهید آوینی در مورد مخملباف از سایت رجانیوز (4،5،6،7،8،9،11)

- پایگاه خبری تحلیلی انتخاب(10)




تاریخ : شنبه 92/4/22 | 4:4 عصر | نویسنده : | نظر


  • paper | فروش لینک ارزان | بک لینک رایگان
  • آکوا - مصطفی | فروش رپرتاژ آگهی