سوقولمه ی دودکشی
این روزها با دودکش و مادرانه و خروس و خنده بازار و امثال اینها شاید دیگر کار ما وبلاگ نویس ها هم کساد شده باشد. و خواننده های همیشگی مان را نداشته باشیم. کاش یکی بود مثل نقش فیروز در سریال دودکش شبکه ی یک سیما یه سوقولمه نثار ما می کرد تا به خودمان بیاییم و قدم از قدم برداریم. با همه ی نقدهایی که خیلی ها این روزها به سیما و تلویزیون دارند باید به آنها دست مریزاد گفت! چونکه لااقل قبل سریال هایشان که در طول آن خنده بر لبان مردم می نشانند از مردم و بینندگانشان یک آمین و یک یاعلی موثر می گیرند! باید گفت: آقای محمد حسین لطیفی ما با تمام بضاعت قلیلمان به شما آفرین می گوییم.اما گلایه مان از مسئولین محترم و زحمتکش سیما همچنان باقی است.
آفرین می گوییم چون برنامه ای تاثیر گذار ساخته اید و در نزدیکی میانه ی راه توفیق و اقبال از آن غیر قابل انکار است. آن هم اقبال مردمی همچون مردم فهیم ایران زمین.اما آقای لطیفی واقعا 11 ماه دیگر از سال چرا پا به عرصه ی سیما و جعبه ی جادو نگذاشتید؟!شاید رنگ و بوی پر رنگ و زعفرانی ماه مبارک باعث شد که همه ی نگاه خود را معطوف به این ماه کنید!رنگ و بویی از داغی بازار تماشاچیان مشتاق و پر و پا قرص رمضانی.و کافی بود شما فن و هنر خود را به نمایش بگذارید تا ..!
رنگ گلایه ی ما امروز بسیار پررنگ تر از تشکر و تحسینمان است.کاش این جشنواره ی فیلم های تلویزیونی و سریال های رمضانی به مناسبت اعیاد شعبانیه برگزار می شد.این جشنواره ی سریال ها و دودکش ها و خنده بازها، ما را یاد جمعه بازارهای محله های قدیمی می اندازد!آنجا که در اوقات معمولی حتی خریدهای معمولی هم مستلزم رفتن به شهرها بود اما در جمعه بازارها همه چیز مهیا!باز البته واقعا جای شکرش باقی است که شما پا در عرصه گذاشتید و ما را از دست اوشین و سال های دور از خانه اش نجات دادید!هر چند که دیگر اوشین و تاناکورا سوژه ی خنده بازاری ها هم شده است.
در این چندسالی که در خانه هایمان و کنار سفره های ماه مبارک رمضان جعبه ی جادویی از اعضای خانواده مان محسوب می شد، به ماه خدای سحرگاهان فرزاد جمشیدی انس و الفتی خاص گرفته بودیم. الفتی از جنس یک شومینه در هوای سرد! جعبه جادو با جمشیدی فقط چشمهامان را گرم نمی کرد؛ بلکه دلهایمان را نیز گرم می کرد. هزینه ای هم نداشت.نه قشم و کیش و فرانسه و آلمان و نه سفرها و ماموریت های طولانی مدت و امثال آنها نیازنداشت.دودکشی هم نمی خواست تا قبلش آمین و یاعلی بگیرد.راحت اشک می گرفت و حمد می گرفت و شفا و تصلی می داد! واقعا این سحرها جایش خالی است و درباره ی او نوشتن هم مطالعه ی کثیری می خواهد و هم وقت و مجال لازم!هر جا که هست حمدها و قطرات اشک سحرگاهیمان نثارش باد...
در نهایت باید عرض کنم امروز همه ی ما مسئولیم و در قبال آیندگان این مرز و بوم مسئولیت داریم.نسل قبل از ما برایمان راویان فتح بودند! ما برای نسل بعدی روایگر چه خواهیم بود؟!
طاعاتتان قبول و یا حسین!
.: Weblog Themes By Pichak :.