سفارش تبلیغ
صبا ویژن

دیدار با شهریار زمان ، استاد مشعل (قسمت اول)

نیازی به تنظیم وقت قبلی و خبری از منشی و انتظار ملاقات نبود.گویی بر بال ملائک بودم و در محل حرای مشعل و نزول ابیات عاشورایی جایی که استاد مشعل از شهر و شهرت دست شسته و به نیوش وحی کربلا گوش جان سپرده؛ فرود آمدم.

بر خلاف همه ی اساتیدی که تا کنون دیده بودم استاد مشعل اصلا لفظ قلم صحبت نمی کند و اگر کسی با صدای استاد شهریار آشنایی ولو اندک هم داشته باشد؛ با استماع لحن روحانی استاد مشعل ناخودآگاه به یاد استاد شهریار و لحن اعجاز انگیز شعری ایشان می افتد.استاد بسیار مهربان و دور از همه ی افتخارات خود که از آن جمله تالیف 4 جلد کتاب با دوره های چاپ مختلف است مرا با اسم کوچک خودم و اکبر جان مورد خطاب قرار می داد و اینگونه بود که نه تنها احساس غریبی نداشتم بلکه احساس قرابت دیرینه با ایشان در وجودم موج می زد.

ساعتی بیش فرصت بهره گیری از شعله های پرفروغ و گرمی بخش مشعل نبود اما در همین لحظات اندک که برمن به چشم زدنی گذشت به اندازه ی همه ی سالهای ناآشنایی ام با استاد مشعل از حضورش درس گرفتم و دانش اندوختم و هر چه بیشتر به تعالیم آن جلسه می اندیشم بیش از پیش به ژرفای مطالب ایشان پی می برم.

این دو ساعت روحانی با روضه و خاطره و تشکر و روایت و حتی اشک چشم استاد همراه بود.استاد نه برای خاطرات خود با مرحوم رحیم منزوی اشک ریزان شد و نه خاطرات شهریار، بلکه آنجایی که از مرحوم سید رشتی سخن گفت تا به نام شیرین و دلنواز حضرت حسین (علیه اسلام) رسید، اشک ریزان شد و احسن الحالی را بر جلسه حاکم فرمود.

استاد قدرت چوپانی(استاد مشعل) برای من تداعی ندیدن های استاد شهریار، رحیم منزوی، استاد حاج انور اردبیلی، تاج الشعرا یحیوی، سهراب سپهری و بسیاری دیگر از شعرای میهنم بود.ساده زیستی و تواضع استاد مثال زدنی بود و دیدنی.

درس نخست و کلی استاد در دیدار آغازین همه و همه مدارا و تکریم مردم بود و بس.اغلب روایات و خاطرات استاد نیز به همین موضوع تکیه داشت.استاد مشعل بعد از بیان چند خاطره و روایت گفت: اکبرجان! مردم در نزد خداوند و ائمه ی اطهار (سلام الله علیهم اجمعین) از جایگاه رفیعی برخوردارند و هیچ کس حق ندارند بر آنها به چشم تکبر و غرور بنگرد.نمی دانم استاد از چه رویی این دروس را به این حقیر تعلیم کرد اما نیک می دانم باید همه ی آموخته های آن روز خود را گونه ای به صفحات قلبم حک کنم که هیچگاه فراموشم نگردد.

استاد مشعل بر خلاف اغلب هنرمندان که همیشه طلبکارند و انتظار نگاه دارند به هیچ وجه از هیچ کس گلایه مند نبود و از ادب بسیاری از مداحان و شعرا و شاگردان خود بسیار و بسیار ابراز خرسندی می نمود.اما متاسفانه علیرغم همه ی لطف و بزرگواری این شاعر دلسوخته و کم نظیر آیینی میهنمان همه ی ما دوستداران ادب و شعر در خصوص اینگونه اساتید که نه!بلکه صد البته در خصوص خودمان کم لطفی و جفا داریم.چرا که باید تا حد امکان از وجود اینگونه اساتید بهره ببریم.استادی که اکنون می توان در جای خالی مرحوم شهریار به ایشان تکیه زد.استادی که اگر زبانم لال او هم همچون شهریار ترک جهان فانی کند همه ی ما در کنگره های بزرگداشت و تجلیل از او قصاید استاد استاد و مشعل مشعل خواهیم سرود!!!؟؟؟

از استاد مشعل تا کنون 3 کتاب تحت عنوان های منظومه ی چاراویماق هشترود،سرمستان الستی، فرزانگاه هستی به چاپ رسیده که چهارمین کتاب شعر ایشان هم تحت عنوان سلطان عشق و مستی در دست چاپ و انتشار است.

کوشش خواهم نمود همه ی آموخته های دیدار فوق را در این وبلاگ برای یادآوری خویش و قدردانی از محضر استاد حسب بضاعت خویش به رشته ی تحریر درآورم.

پس تا قسمت بعدی دیدار با استاد مشعل...!

قطعه شعری بسیار زیبا از استاد مشعل به نقل از پایگاه اشعار استاد مشعل:

گل بی عطر و بو از خار بدتر

دل بی عشق از احجار بدتر

بهار بی شکوفای گلستان

بود از فصل دی صدبار بدتر

گهی سئیر چمن رفتن مصیبت

صفا گاه از جفای دار بدتر

گهی درمان هزاران بدتر از درد

تن سالم گه از بیمار بدتر

گهی خوبی شروع زشتکاریست

محبت گاه از آزار بدتر

گهی سجاده عین صحنه سازیست

گهی تسبیح از زنار بدتر

گهی جنت به یک رکعت نماز است

گهی آب وضو از نار بدتر

گهی منبر ستون عرش داور

گهی از تخته ی الوار بدتر

خدا در خلوت دل هم جلیس است

ریائی مومن از کفار بدتر

به قول مرشد شیراز ، سعدی

بشر گاهی ز کلب هار بدتر

عطوفت با پلنگ تیز دندان

حشم را از دم قدار بدتر

ز «چوپانی» سوال از مهر شد؛گفت:

رفیق نیمه رو از مار بدتر...

شاعر استاد قدرت چوپانی(مشعل)




تاریخ : شنبه 92/5/26 | 11:3 صبح | نویسنده : | نظر


  • paper | فروش لینک ارزان | بک لینک رایگان
  • آکوا - مصطفی | فروش رپرتاژ آگهی