رهرو لاله ها... همّه ی فکر و ذکر من مکنت و مال دنیا بود تو خواب و بیداری دلم، حسرت و غرق رویا بود تازه به قول بعضیا مثبت بودم تو شهرمون با خوبا همنشین بودم! نشونه مم به این نشون حالا با ریش بدون ریش فرقی واسم هم نمی کرد
تز می دادم "باید باشه؛ مسلمونی ریشه ی مرد"
غافل از این ، خیال من ؛گمراه اندیشه بودش
نه ریش من ریش و نه که ریشه ی من ریشه بودش
درسته که عشق علی ریشه مو تابش داده بود
نفس لعین ولی اونو همیشه آبش داده بود
اما از اونجا که علی، همیشه دستگیر ماهاست...
...میرسه مقصد اونی که یک قدمش واسه خداست...
بالاخره من با همین ریشه ی بیمار خودم
کرب و بلا خواستم برم ، صاحب چه فیضی شدم؟!
می خوام خلاصشو بگم شعر مو جمع و جورکنم
دفتر خاطراتمو غرق جلا و نور کنم
خوب یادمه روضه ی من واسه سر بریده بود!!
همون سری که بغل رقیه آرمیده بود!!
تو مرز بین کشورا چشام یه چندتا نخلو دید
هرچی چشام خیره شدش سر روی این نخلا ندید
فوری رسوندم خودمو به پای نخلای بلند
نخلایی که مثل اونا روی زمین خیلی کمند
نزدیک اون نخل بلند یه پیرمرد نشسته بود
تکیه به نخل، عمامه شو رو زانوهاش گذاشته بود
دیدم که چشمای نمش هی باز و بسته می شدن
زمزمه بود روی لبش هی باز و بسته می شدن
گفتم حاجی خوش به حالت هنوز حرم رو ندیدی!
مشغول راز و نیاز و حال و بکای شدیدی؟!
گفت پسرم اینجا حرمخونه و نینوای ماست
کرب و بلا میخوای بری؟ اینجا یه پا کرب و بلاست
اینجا یه روز یه نخلایی سربه فلک کشیده داشت
دست اجل اومد و تو، این دل ما حسرت گذاشت
نخلای سربلند ما تو اون روزا بی سر شدند
برسر نعش بچه ها مادرا خونجگر شدند
خیلی از اون شهیدامون هنوز جوون هم نبودن
مرد مبارزه بودند، هرچی که نوجوون بودن
ریشه ی اون نوجوونا خدالتریبشون می کرد
لاله ی خونین خدا شیب الخضیبشون می کرد
بی سریِ نخلای ما شهادته اون شهداست
شهیدایی که خونِشون هدیه به شاه کربلاست
شاید سروده های من فاخر و اعلا نباشه
اما دل"اکبر" می خواد رهرو لاله ها باشه
سروده شده توسط اکبر پورآقا
هدیه به روح همه ی شهیدان و علی الخصوص امام شهیدان صلوات...
.: Weblog Themes By Pichak :.